لالـه ايرانی

Wednesday, May 25, 2005

مردی که آبروی جهان بود

(برای محمد مصدق)


از جنس ما نبود
اگربود
خود را به آب و آتش می زد
تا زخمهای تاريخی را
با قصه های کهنه بپوشاند

از جنس ما نبود
اگر بود
با يک اشاره از نفس ديو می رميد

خود را به آب و آتش زد، اما
تا دود ِ ديو شعبده ما را رها کند
تا ما صدای ساده خود باشيم

در کوچه های تنگ دل ما چه می کند
مردی که آبروی جهان است
مردی که اهالی فرداست