لالـه ايرانی

Sunday, January 13, 2008

رويــداد

دستی به هوا رفت و دو پيمانه به هم خورد
با آن دو دل عاشق و ديوانه به هم خورد

دستی به هوا رفت و نگاهی به نگاهی
پيچيد و دو دست و دو دل و شانه به هم خورد

لبخند و نگاهی روی لبخند و نگاهی
آرام فرود آمد و مستانه به هم خورد

آرامش سرسبز من و رامش هستی
سلانه و سلانه و سلانه به هم خورد

شب در کشش و کوشش و کنکاش بسرشد
آسايش شمع و گل و پروانه به هم خورد

دست و دل تبدار دو دلداده بی خوِيش
در هم شد و برهم شد و جانانه به هم خورد

1 Comments:

At 10:53 PM, Anonymous Anonymous said...

آی خوش بحال ليثی

 

Post a Comment

<< Home