لالـه ايرانی

Thursday, November 10, 2005

از ايــن به بعــــــــد


ميان من بچپان کولی جنونت را
بریز در رگ من عقدی درونت را

چنان بکن که تن کو ه را بلر زانی
و انعکا س دهی روح بیستو نت را

خود تو بود که پرواز را به من آمو خت
دوباره اوج بده حس نیلگو نت را

تو آبشار منی ! لحظه لحظه ات جاریست
بزن به همهمه ها بر که ی سکو نت را

خدا که در صدد آفر ینش ما بود
به رنگ خون من آغشته کرد خو نت را

از این به بعد من و تو دچار هم هستیم
به دست خاطره بسپار تاکنو نت ر
ا