دوباره امشب خبرها، همه درباره ايران است
دوباره امشب تاريک است دلم و جانم ويران است
دوباره امشب تا فردا در خويش کز خواهم کرد.
دوباره قوميت رنج آور، دوباره مليت ميران است
دوباره هر ايرانی، شرمنده است و خاموش
دوباره "ايران، ايران - خون و جنگ و عصيان"، است
تو گفته بودی که؛ "ايران، يعنی که مهد شيران"
اينجا کنام گرگ است و خالی از شيران است
تو گفته بودی که اينجا دليری بود ه است و شيری
کجا دليری، چه شيری، گذار شرويران است
جز اين نمی توان بود، مدار انتظاری
تا کار کشور ما با اين بی تدبيران است
2 Comments:
لاله جان، درود
با اين شعر کوتاه، پا به عرصه تازه ای در فرم و شکل و سبک گذاشته ای. خيلی قشنگ است. روان کردن شعر تا حد گزارش روزمره روايی.
دمت گرم و دل شاد و لبت خندان
فرهنگ
خوب این حس و حال رو میفهمم. شعر خیلی پراحساس و لطیفی نوشتی. من از صنعت شعر چیز زیادی سرم نمیشه اما وقتیکه برای اولینبار اسم ایران به عنوان خطر درجهی یک برای منطقه سر زبان گویندگان اخبار خارجی افتاد، این متن رو نوشتم. دوست داشتی بخون
Post a Comment
<< Home