نوروزی
آمد دلم را برد تا آنسوی خورشيد
آمد درو کرد از دلم هر گونه ترديد
آمد شبی را با دلم تا صبح سر کرد
در من هوای عاشقی را بارور کرد
مردی بهاری دوستدار دلسپاری
مردی کزآهن بود و غزم و استواری
تا صبح در آغوش گرم و مهربانش
پرواز کردم زير زير دستان جوانش
در بازوان مهربانش آب شد دل
نرم و روان شد، رام شد، بی تاب شد دل
در بوسه ای شيرين لبانش را مکيدم
شيرين شدم همچون عسل از خود چکيدم
ليموی پستانهام پُر از شير دختر
زير لبانش شعله وراز شير و شکر
من بودم و من بودم و من بودم و او
من زير و او رو گاه زير او گاه من رو
در راه شب با يکدگر سرشار و پيروز
رفتيم از سال کهن تا صبح نوروز
2 Comments:
Salam
Jeki az Zibatarin sherhaee bood ke khandam. Man an ra ba tamame wojoodam tassavor kardam. Goman mikonam in arezooje kheili az khanomhast. Movafagh bashid
Salam KHanoome Irani
Jeki az zibatarin sherhaee bood ke ta be hal khandam. Por az shoor va taravat va erotik.Movafagh bashid
Post a Comment
<< Home