آن روز
آن روز، آن روز، آن روز
از آب و آتش گذشتيم
دل را به دريا زديم و
قفل فلق را شکستيم
آن روز، آن روز آن روز
روز خوش عشق و اعجاز
من بودم و تو، تو و من
با يگدگر گرم پرواز
آن روز، آن روز، آن روز
من لاله ای واله بودم
تو هيجده سال و اندی
من 16ساله بودم
آتش بپا کرد آنروز
دست تو و دامن من
آغوش گرمت، لبانم
بی تابی تو، تن من
آن روز، آن روز، آن روز
بربرج عاجم نشاندی
و شوری از شعر و آتش
در بند بندم دواندی
امروز من 20 ساله
تو چند سالی جلوتر
من حال وبالی ندارم
حال تو چونست، همپر؟
0 Comments:
Post a Comment
<< Home