لالـه ايرانی

Saturday, May 20, 2006

مســـــخ نيرنگ

هزار سال سياه است مسخ نيرنگيم
هزار سال!....که با هم هميشه در جنگيم

هزار سال سياه است دشمن خويشيم
هزار سال که از مشت محکمی منگيم

کنار هم همه استاده همچو سنگ ِ مزار
جدا زهم همه روزی هزار فرسنگيم

اسير و تشنه ِ شلاق وعاق و داغ و درفش
ذليل مرده افيون و باده و بنگيم

برون ز دايره بی قرار بود و نبود
به چنبر ستمی سهمناک در چنگيم

نمود آيه تاريک هر چه گمراهی
نماد روشن افسون سنگ بر سنگيم

خدای را چه خرابی ست در دل اين خاک
که ما ز مرحمتش تازيانه خور، شنگيم

صدای چلچله از ما نمی ربايد دل
وليک برخی هر کولی بد آهنگيم

هزار سال سياه است جمله در خوابيم
هزار سال سياه است مسخ نيرنگيم

3 Comments:

At 9:52 PM, Anonymous Anonymous said...

استاد ، اين غزل شما بسيار محکم و زيبا و تاريخی است و در تاريخ خواهد ماند.

پايدار باشيد.
سيد محمد برقعی

 
At 3:57 PM, Blogger بهنام حشمت said...

لاله خانم. چقدر خوب است آدم خوش شانس باشد! می بینی که من تنها نیستم خانم!

 
At 9:08 AM, Anonymous Anonymous said...

خدای را چه خرابی ست در دل اين خاک
که ما ز مرحمتش تازيانه خور، شنگيم

زبان اين بيت يادآور شعر حافظ است. درود بر شما و شعر زيبايتان

صبا

 

Post a Comment

<< Home