تو محمد حسين خرازی
بچه ي چارراه شهبازی
بچه چارراه شهبازی؟
نه، غلط بود، بچه نازی
مرده ی فيلمهای فردينی
تشنه..... چيزهای قزوينی
ناکس ِ تخم جن ِ بی همه چی
چشم تو باز می دود پی چی؟
تو محمد حسين خرازی
پسر خوب و خوشگل و نازی
کار و بار ِ تو چيست؟
دل بردن
دل ؟ عجب، پس هنوز .....بازی ؟
جمعه شب – دير وقت – خسته و خيس
هردو می آمديدم از پاريس
خسته از شعر – بر لبت سيگار
هردو از فرط خستگي ، بيمار
نه،.... ولش کن. بس است وراجی
دل سپاری به هاجی و واجی
جام ديگر بريز و باز ازنو
سخن ديگری بگو، آری
درد ما را نمي توان گفتن
با سياست مدار بازاري
دارد از دست مي رود شاعر
روزها را سياست آلوده ست
اين همه طلحه ، اين همه تلخك
اين همه حرف هاي تكراري -
تو محمد حسين خرازی
عشق يعنی نگاه روشن تو
عشق يعنی که شعر من، لب تو
شاعري عزت است يا خواري ؟
1 Comments:
لاله خانم: ممنون از شعرهای زیبائی که منتشر کرده اید. امیدوارم که از این کارها بیشتر بکنید. با احترام ودوستی
بهنام حشمت
Post a Comment
<< Home